ایران مصاف

در "مصاف" بین حق و باطل ، بین جبهه‌ ى خدا و جبهه‌ ى شیطان ، عزت متعلق به کسانى است که در جبهه‌ ى خدائى قرار میگیرند . این، منطق قرآن است. « امام خامنه ای »
ايران مصاف چيست ؟؟؟
ایران مصاف
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام دانای بزرگ هستی بخش

اللهم عجل لولیک الفرج

ایران مصاف نام گروهی پژوهشی پیرامون مباحث تاریخی ، سیاسی و دینی می باشد .
به گروه کوچک و صمیمی ما خوش آمدید .

التماس دعا داریم.

اللهم احفظ قائدنا امامنا الخامنه ای الی ظهور المهدی (عج)

☫ چو ایران نباشد تن من مباد .☫

The M.F
رمزينه تارنما
center
رمزينه رايانامه
center

۱۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران مصاف» ثبت شده است

بسم الله الرّحمن الرّحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=



اوصاف پیامبر اکرم(ص) در کلام امیرالمومنین(ع)

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

در مورد بعثت نبی اکرم حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله، سخنهای بسیاری گفته شده و شاعران، ادیبان، حکیمان و نویسندگان، هر یک به فراخور حال خود، این واقعه شگرف را به نظم و نثر کشیده اند.

اما هیچ کس مانند خاندان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله، که در درک اسرار بعثت، یگانه همه اعصار و در شیوایی و رسایی سخن، سرآمد روزگار بوده اند، نتوانسته است حق مطلب را ادا کند و چنان که شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید.

از این رو گزیده ای از بیانات گل سرسبد خاندان رسالت، امیر بیان مولا علی بن ابی طالب علیه السلام را تقدیم می نماییم.

" فتأس بنبیک الأطیب الأطهر( صلی) فان فیه أسوة ... فعند الصباح بحمد القوم السری."؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا چندان نخورد که دهان را پُر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و شکمش از همه خالی تر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست.

اگر در ما نباشد جز آن که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمان های او کافی بود!.

و همانا پیامبر" که درود خدا بر او باد" بر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده، ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه می نشست، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد.

پرده ای بر در خانه او آویخته بود که نقش و تصویر در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه  نگاهم به آن می افتد به یاد دنیا و زینت های آن می افتم.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دل از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشه کن کرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جام خویش بیرون کرد، و دل از دنیا بَرکند، و چشم از دنیا پوشاند.

و چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای تو نشانه هایی است که تو را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی کند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نزدیکان خود گرسنه به سر می برد. و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینتهای دنیا از دیده او دور ماند.

پس تفکر کننده ای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که: آیا خدا، محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به داشتن این صفتها اکرام فرمود یا او را خوار کرد؟

اگر بگوید: خوار کرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اکرام کرد، پس بداند، خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند و از نزدیک ترین مردم به خودش دور نگهداشت.

پس پیروی کننده باید از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جای قدم او بگذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نمی باشد، که همانا خداوند، محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد، او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و کاخ های مجلل نساخت ( سنگی بر سنگی نگذاشت) تا جهان را ترک گفت، و دعوت پروردگارش را پذیرفت.

وه! چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر ما نهاده، و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرموده، رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم. به خدا سوگند آنقدر این پیراهن پشمین را وصله زدم که از پینه کننده آن شرمسارم.

یکی به من گفت:" آیا آن را دور نمی افکنی؟" گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستایش می شوند.(1)

- نهاد اصلی وجود پیامبر

" حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) ... و غباوة من الأمم."؛ تا این که کرامت اعزام نبوت از طرف خدای سبحان به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسید.

نهاد اصلی وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، و نهال وجود او را در اصیل ترین وعزیزترین سرزمین ها کاشت و آبیاری کرد، او را از همان درختی که دیگر پیامبران و اَمنیان خود را از آن آفرید به وجود آورد، که عترت او بهترین عترت ها، و خاندانش بهترین خاندانها، و درخت وجودش از بهترین درختان است، در حرم أمن خدا رویید، و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد، شاخه های بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسی به میوه آن نمی رسید.

پس، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیشوای پرهیزکاران، و وسیله بینایی هدایت خواهان است، چراغی با نور درخشان، و ستاره ای فروزان، و شعله ای با برق های خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگی او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل، و حکم او عادلانه است.

خدا او را زمانی مبعوث فرمود که با زمان پیامبران گذشته فاصله طولانی داشت و مردم از نیکوکاری فاصله گرفته، و امت ها به جهل و نادانی گرفتار شده بودند.(2)

- طبیب دوّار

" واختاره من شجرة الأنبیاء، و مشکاة الضیاء و ذؤابة العلیاء... متتبع بدوائه مواضع الغفلة، و مواطن الحیرة."؛ پیامبر(ص) را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمه نور هدایت، از جایگاه بلند و بی همانند، از سرزمین بطحاء(3) از چراغ های برافروخته در تاریکی ها، و از سرچشمه های حکمت برگزید. پیامبر طبیبی است که برای درمان بیماران سیار است.

مرهم های شفابخش او آماده، و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته. برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.(4)

- گزینش خدا

" أرسله بالضیاء، و قدمه فی الاصطفاء ... عن یمین و شمال."؛ خدا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را با روشنایی اسلام فرستاد، و در گزینش، او را بر همه مقدم داشت؛ با بعثت او شکاف ها را پُر، و سلطه گران پیروز را در هم شکست، و سختی ها را آسان، و ناهمواری ها را هموار فرمود تا آن که گمراهی را از چپ و راست تار و مار کرد.(5)

- پارسایی پیامبر

" قد حقر الدنیا و صغرها، و أهون بها و هونها،...  و دعا إلی الجنة مبشراً و خوف من النار محذراً."؛ پیامبر(ص) دنیا را کوچک شمرده و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار می شمرد و در نزد دیگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود و می دانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید.

پیامبر(ص) از جان و دل به دنیا پشت کرد، و یاد آن را در دلش میراند. دوست می داشت که زینت های دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد، یا اقامت در آن را آرزو نکند، و برای تبلیغ احکامی که قطع کننده عذرهاست تلاش کرد، و امت اسلامی را با هشدارهای لازم نصیحت کرد، و با بشارت ها مردم را به سوی بهشت فراخواند و از آتش جهنم پرهیز داد.(6)

- قرارگاه پیامبر(ص)

" مستقرة خیر مستقر، و منبته اشرف منبت... و صمته لسان."؛ قرارگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریف ترین پایگاه است.

در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد، دل های نیکوکاران شیفته او گشته، توجه دیده ها به سوی اوست.

خدا به برکت وجود او کینه ها را دفن کرد و آتش دشمنی ها را خاموش کرد. با او میان دلها الفت و مهربانی ایجاد کرد و نزدیکانی را از هم دور ساخت.

انسان های خوار و ذلیل و محروم در پرتو او عزت یافتند، و عزیزانی خودسر ذلیل شدند. گفتار او روشنگر واقعیت ها، و سکوت او زبانی گویا بود.(7)

- مصلح جامعه بشریت

" فصدع بما أمربه، و بلغ رسالات ربه... والضغائن القادحة فی القلوب."؛ پیامبر اسلام (ص) آنچه را که به او ابلاغ شد آشکار کرد، و پیام های پروردگارش را رساند. او شکاف های اجتماعی را به وحدت اصلاح، و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته در دل ها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد.(8)

پس از بیان این تفاسیر در باب بعثت، دریافتیم که پیامبران با تعالیم و برنامه های خود، روح و روان ما را که با یک سلسله صفات عالی روحیات و احساسات پاک، عجیبن شده است را به مقتضای فطرت باز می گردانند.

پبامبران وظیفه دارند که احکام فطرت و وجدان را برای انسان بازگو نمایند و او را به صفاتی که در خود نهفته است متوجه سازد. مربیان الهی با نور وحی و برنامه ای صحیح شرایط رشد و نمو را برای انسان فراهم می سازند و انحرافات را تعدیل می نمایند.

و در یک کلام انسان را به تکامل که هدف خدا از خلقت بوده است، می رسانند و او را در مسیر صحیح خدایی قرار داده تا طی طریق نماید که سعادت بشر در آن نهفته است.




منبع: آوینی

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلواتی هدیه نمایید...

"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

پی نوشت ها:

1. خطبه 160، ص301.

2. خطبه 94، ص 177.

3. سرزمین بطحاء، بین دو کوه ابوقبیس و احمر را می گفتند که محل زندگی قریش بود.

4. خطبه 108، ص 201.

5. خطبه213، ص 439.

6. خطبه 109، ص 209.

7. خطبه 96، ص 179.

8. خطبه 23، ص 469.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

نگرش امام خمینی به مسئله مهدویت ریشه در گرایش های دینی و شیعی، عرفانی ابن عربی و اهمیت سیاسی این مسئله در جهان امروز دارد، بالاخص که برای گروه کثیری از مردم مسلمان تشکیل یا عدم تشکیل حکومت در زمان غیبت حضرت صاحب یک مسئله اساسی است.

از دید عرفانی، امام خمینی حضرت صاحب الزمان را انسان کامل، صاحب ولایت مطلقه الهی و ختم ولایت، حجت حق و خلیفه او بر روی زمین می داند که از همان نور واحد محمدی آفریده شده و بر اساس اراده خدا صاحب کمالات فراوان، بویژه قدرت تصرف و تدبیر در امور جهان و انسانها می باشد.

از دید سیاسی و نیز دینی، حضرت صاحب بواسطه مقامات دینی خود، دارای وظیفه تداوم رسالت انبیاء، تشکیل حکومت جهانی برای اجرای عدالت جهانی و ریشه کنی ظلم و به حاکمیت رساندن مستضعفین در روی جهان می باشد، که این امر اهمیت سیاسی عدالت گستری و تحقق حاکمیت عدل واقعی را نشان می دهد.

اکنون در این مقاله با فرض موارد فوق، بخشی از ابعاد عرفانی و سیاسی دیدگاه امام با گستره بیشتری مورد مطالعه قرار می گیرد.

برپاکننده عدالت و احیاکننده دین

از مهم ترین ویژگیهایی که برای حضرت صاحب در نظر گرفته می شود برپایی عدالت و داد توسط او در جهان است، و به یقین می توان گفت که تأکید بر این جنبه او از تمام دیگر ویژگیهایش بیشتر می باشد. این نشان دهنده آن است که بشر امروز بیش از هر چیز، از ظلم و بی عدالتی رنج می برد و بی صبرانه منتظر ظهور منجی خود برای ریشه کنی و گسترش عدالت است.

از سوی دیگر این امر نشان دهنده بروز انحراف در باورهای دینی بشر و در واقع ایجاد خلا معنویت می باشد یعنی گسترش ظلم در جهان امروز نتیجه معنویت زدایی و دین زدایی از زندگی انسان بوده است که آدمی را دچار ظلم خانه برانداز کرده است. از این رو ریشه کنی و عدالت گستری و نیز اجرای احکام دین واقعی از ویژگیهای مهم مهدی موعود است.

امام خمینی که در پرتو اندیشه شیعی می اندیشد بر این ویژگی حضرت صاحب تأکید زیادی دارد او برپاداشتن عدالت را اهم رسالت انبیاء می داند که تداوم آن تا تحقق کامل بر عهده امام زمان است و هم بواسطه گسترش بیش از حد ظلم در جامعه انسانی که آدمی از آن به فریاد آمده است. در خصوص تداوم راه انبیاء برای تحقق عدالت توسط حضرت مهدی می گوید:

«هر یک از انبیاء که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همه عالم بکنند، لکن موفق نشدند، حتی رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن کس که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند، ...بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت.

انسان اگر هر انحرافی پیدا کند، انحراف عملی، انحراف روحی، انحراف عقلی، برگرداندن این انحرافات را به معنای خودش، این ایجاد عدالت است در انسان، ... و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد.»1

بنابراین در دید امام خمینی رسالت انبیاء برای تحقق عدالت واقعی در جهان تنها با قیام حضرت مهدی کامل می شود که به همین دلیل او تداوم بخش و وارث رسالت انبیاء است که ولایت مطلقه الهی در او خاتمه می یابد و بشر به واسطه او به کمال خود می رسد.

امام خمینی بر این اساس بر آن است که لازمه اجرای عدالت توسط حضرت صاحب طولانی شدن عمر او تا زمانی است که اراده الهی بر آن تعلق بگیرد زیرا او وظیفه دارد زمین را از فساد و ظلم پاک نماید و از این رو مصداق «یملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جورا»2 است. یعنی او بعد از اینکه زمین و ساکنان آن آکنده از ظلم و ستم شدند، آنها را از ظلم و ستم پاک کرده و عدالت را در آن برقرار می سازد.

نکته ای که در این خصوص لازم است توجه شود این است که تداوم رسالت انبیاء برای تحقق عدالت در سرتاسر جهان، باید با دیگر شئون انبیاء تناسب داشته باشد، یعنی حضرت صاحب وظیفه دارد که وجدان های خفته و منحرف را بیدار سازد و پوستین وارونه که بر ارزش ها و باورهای دینی پوشانده شده را درآورد، تا اینکه انسان تهی شدن از معنویت و منحرف از باورهای دین حقیقی، دوباره به دین راستین و معنوی بازگشت نماید و این یعنی بازخوانی دوباره اسلام راستین برای پیروی و ندا دادن توحید حقیقی.

از این رو امام خمینی، حضرت مهدی را از پیروان راستین پیامبر اکرم می داند که اصول فراموش شده پیامبر و دیگر انبیاء را اجرا خواهد کرد. به تعبیر دیگر حضرت مهدی مجری و مجدد شریعت در آخرالزمان خواهد بود.

دو وظیفه مهم برقراری عدالت و اجرای شریعت اسلام، تنها با تشکیل نظام حکومتی امکان پذیر است این امری است که در زمان انبیاء و امامان قبلی برای هر یک که میسر بود واقع شد، یعنی در این دنیا برای تحقق اهداف عالیه دینی باید نظام و ساز و کار مربوطه را هم ایجاد کرد. که این همان وراثت مستضعفین بر روی زمین خواهد بود.

از این رو امام خمینی ظهور انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در ایران و امکان آن در سایر نقاط جهان را مقدمه ای برای انقلاب جهانی حضرت مهدی و تشکیل دولت فراگیر او می داند و می گوید:

«امید است که این انقلاب جرقه و بارقه ای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیة الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهی شود.»3

و آرزوی آن را دارند تا حکومت اسلامی توسعه یابد تا آنجا که زمینه تحقق عدالت گسترده اسلامی و حکومت عدل الهی توسط حضرت صاحب مهیا گردد.

اصلاح تلقی های غلط از انتظار

یکی از نگرانیهایی که امام خمینی درباره ظهور حضرت مهدی دارند، رواج نگرش های انحرافی درباره انتظار برای ظهور آن حضرت است. ایشان ابتدا بر نگرش فعالانه در امر انتظار تأکید می کنند، یعنی انتظار آن است که منتظران ضمن اینکه منتظر آمدن آن حضرت باشند، برای تحقق عدالت و از بین رفتن ظلم تلاش و مجاهده کنند. لذا می گوید:

«اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: عَجّل عَلی فرجه. عجّل با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او، و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید همه با هم بشوید، ان شاءالله ظهور می کند ایشان»4

پس انتظار فرض یک کنش و فعل و کارگر بودن است نه یک انفعال و صرف منتظر چیزی بودن، تا آن واقع شود. زیرا انفعال و دست از فعالیت کشیدن در واقع سلب مسئولیت در قبال جامعه و انسانهای آن است که عواقب جبران ناپذیری در پی خواهد داشت. از این رو در دید امام خمینی انتظار واقعی برای ظهور حضرت صاحب به دعا و سکوت یا دست از فعالیت کشیدن به امید آمدن او نیست، بلکه تلاش مجدانه برای برقراری عدالت و ریشه کنی ظلم در هر زمان و مکان با امید به آمدن آن حضرت است. لذا امام خمینی به شدت با نگرش های انحرافی درباره انتظار به مقابله برمی خیزد.

1ـ نگرش اول درباره انتظار فرج: بر اساس این نگرش انتظار فرج یعنی مؤمنان در مسجدها و حسینیه ها بنشینند و تنها برای ظهور امام زمان دعا کنند و البته امر به معروف و نهی از منکر زبانی هم بکنند ولی در مسائل جامعه دخالت نداشته باشند.5

2ـ نگرش دوم درباره انتظار فرج: این نگرش بر آن است که کاری به اینکه در جهان و دنیا چه می گذرد نداشته باشید. شما تنها منتظر باشید تا حضرت صاحب بیایند و خودشان جامعه را اصلاح نمایند،6 پس طبق این نگرش ما در قبال مردم جهان تکلیفی نداریم و تنها تکلیف ما دعا کردن و انتظار کشیدن برای ظهور آن حضرت است تا ایشان خودشان امور را ساماندهی کنند.

امام خمینی این دو نگرش را دیدگاه افرادی می داند که می خواهند از زیر مسئولیت اجتماعی و دینی خود شانه خالی کنند و تن به سختی های مبارزه و تلاش در جامعه ندهند. لذا یک روایت جعلی یا دروغین پیدا می کنند و آن را مستمسک خود قرار می دهند و با این کار وجود ظلم و ظالم را در دنیای خود و دیگران مشروع قلمداد می کنند. ایشان ضمن رد این دو دیدگاه و نفی ظلم در هر زمان و مکان به حدیث معروف استناد می کنند که می گوید: مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد که مسلمان نیست.7

پس برای مسلمان در هر زمان و مکانی مبارزه علیه ظلم و ظالم واجب است و او نمی تواند انتظار برای فرج را توجیهی برای فرار خود از این مسئولیت قرار دهد.

3 و 4ـ نگرش سوم و چهارم درباره انتظار: این دو دیدگاه بر آن هستند که چون حضرت صاحب، زمانی ظهور خواهند کرد که ظلم و فساد جهان را پر کرده باشد، پس بهترین کار برای ما منتظران آن است که به گسترش ظلم و فساد در جهان کمک کنیم تا زمینه ظهور حضرت زودتر فراهم شود، یا اگر در گسترش ظلم کاری نمی توانیم انجام دهیم حداقل، به گسترش ظلم و معصیت کاری نداشته باشیم تا اینکه حضرت صاحب خودشان بیایند و تمامی ظلم و فساد را ریشه کن کنند. بنابراین طبق این دیدگاه ها وظیفه ما جلوگیری از گسترش ظلم نیست بلکه کمک به گسترش آن و یا حداقل مانع نشدن در مقابل آن می باشد.8

امام خمینی در رد این دیدگاهها، آنها را انحراف اساسی از مسیر اسلام و هدایت دانسته و طرفداران آنها را خطاب قرار می دهند که آیا آنها تمام واجبات دینی خود را نیز تعطیل کرده اند تا امام زمان بیاید، یا اینکه واجباتی مثل نماز را از آن جدا کرده اند.9 به نظر می رسد این دیدگاه منطق کسانی است که با سکوت خود در مقابل ظالم و گسترش ظلم، در واقع منافع خاصی را برای خود دنبال می کنند یا اینکه دچار سطحی نگری و انحرافات اساسی در دین هستند. انحراف گروه سوم و چهارم تا آنجاست که در شکل افراطی آن حتی خود را موظف به کمک به گسترش ظلم در جهان می دانند و این را برای خود خدمت بزرگی به منظور تعجیل در ظهور حضرت صاحب قلمداد می کنند.

5ـ نگرش پنجم درباره انتظار: این نگرش بر آن است که تشکیل هرگونه حکومت در زمان غیبت امام زمان باطل می باشد و از این رو اینها در زمان غیبت تلاش برای تشکیل حکومت را حرام تلقی می کردند. امام خمینی انجمن حجتیه ها را مصداق این گروه دانسته و درباره آنها می گوید:

«یک دسته دیگری بودند که می گفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهایی که بازیگر نبودند مغرور بودند به بعض روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر علمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است.»10

امام خمینی این فکر را یک اندیشه دارای ریشه استعماری می داند یعنی توسط استعمارگران اندیشه جبر و انفعال را از این طریق در میان دینداران ترویج می دهند تا به راحتی سلطه خود را ادامه دهند. و لذا امام خمینی این را یک فکر تزریقاتی و وارداتی می داند که دینداران را اسیر خود کرده است. امام می گویند:

«اما مسأله این است که دست سیاست در کار بوده، همان طوری که تزریق کرده بودند به ملتها، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیتهای دنیا که سیاست کار شماها نیست، بروید سراغ کار خودتان و آن چیزی که مربوط به سیاست است بدهید به دست امپراطورها. خوب! آنها از خدا می خواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه.»11

امام خمینی مصداق واقعی این سیاست را استعمار ملت مستضعف جهان توسط امریکا و شوروی می داند که با این کار هستی مسلمین را به غارت بردند و آنها را به خودشان مشغول کردند.

از سوی دیگر امام استدلال طرفداران دیدگاه پنجم را مبنی بر باطل بودن هرگونه حکومتی در زمان غیبت که آن را به معصوم نسبت می دهند با این بیان رد می کند که اگر کسی در زمان غیبت با علم مهدی و با عنوان مهدویت قیام کند یعنی خودش را مهدی موعود بنامد، این قیام باطل است و عمل او حرام و ضد اسلام، نه ما مسلمانان در زمان غیبت برای تشکیل حکومت و اداره امور خودمان.

 وظایف منتظران: تشکیل حکومت و دفاع

چیزی که دغدغه مهم امام خمینی در زمان غیبت است این است که انتظار به معنای واقعی، همان تلاش مخلصانه برای تحقق عدالت و ریشه کنی ظلم از جامعه با تشکیل حکومت و اداره زندگی دینداران، ضمن دعا برای تعجیل ظهور حضرت صاحب است. این امر از آنجا ناشی می شود که اسلام بعنوان دین کامل به ما حکم کرده است که در هر زمان و حتی زمان غیبت با تشکیل حکومت، امور زندگی دینداران را سامان دهیم. به گفته امام خمینی:

«همان دلایلی که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات می کند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر(عج) را در بر دارد، بویژه پس از اینهمه مدت که از غیبت آن بزرگوار می گذرد و شاید آن دوران هزارها سال دیگر نیز ادامه یابد، علم آن نزد خداوند است و ما از طولانی شدن آن به خدای بزرگ پناه می بریم»12

بنابراین لزوم تشکیل حکومت برای تدبیر امور مؤمنین در هیچ زمان و مکان تعطیل بردار نیست و این یک ضرورت عقلی و دینی برای همه دینداران می باشد. پس لزوم تشکیل حکومت همیشگی است. از این رو امام خمینی تشکیل حکومت را برای برقراری زندگی عادلانه، اجرای حدود الهی، جلوگیری از تعدی به حقوق مردم حتی در زمان غیبت ضرورتی بدیهی می داند. زیرا تنها با تشکیل حکومت است که احکام دین اسلام ضمانت اجرایی پیدا می کنند و زمینه فساد و ظلم از بین می رود و عدالت اجتماعی برقرار می گردد.

لذا امام خمینی می گوید: «امروز و همیشه وجود ولی امر، یعنی حاکمی که قیّم و برپا نگهدارنده نظم و قانون اسلام باشد ضرورت دارد، وجود حاکمی که مانع تجاوزات و ستمگریها و تعدی به حقوق دیگران باشد، امین و امانتدار و پاسدار خلق خدا باشد، و از بدعتهایی که دشمنان و ملحدان در دین و در قوانین و نظامات می گذارند جلوگیری کند.»13

پس تشکیل حکومت در عصر غیبت همان ویژگیهای تشکیل حکومت در دوران حضرت رسول و امیرالمؤمنین را دارد و کارکردهای سیاسی، دینی، اقتصادی و غیره خاص خود را می تواند داشته باشد، یعنی هم ضامن اجرای عدالت و مانع گسترش ظلم و هم ضامن اجرای احکام فردی و اجتماعی دین و تعالی جامعه در همه ابعاد است. زیرا عدم تشکیل حکومت در این دوران به معنای تعطیل قوانین و احکام دینی، سیاسی و غیره اسلام است که این آشکارا با ادعای اسلام مبنی بر کامل بودن آن در تضاد و تناقض است. از این رو امام خمینی تشکیل حکومت در عصر غیبت را تداوم گر امامت شیعی در شکل دیگر و جزء ولایت می داند، یعنی ضرورت تحقق ولایت ائمه در دوران غیبت تشکیل حکومت از سوی علما و فقهای دینی برای تداوم حکومت اسلام و ولایت ائمه است. لذا امام خمینی می گوید:

«انتظار به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره جزیی از ولایت است، چنانچه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است... ما که به ولایت معتقدیم، و اینکه رسول اکرم(ص) تعیین خلیفه کرده، و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و ولی امر مسلمانان را تعیین کند، باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی، لازمه اعتقاد به ولایت است.»14

بنابراین ضرورت تداوم ولایت و اجرای احکام اسلامی، در واقع همان ضرورت حفظ و بقای احکام اسلامی برای آینده است که این امر تنها با تشکیل حکومت امکان پذیر است. از این رو تشکیل حکومت، حتی در زمان غیبت امام معصوم نیز امری بدیهی و آشکار است. زیرا در این میان دفاع از هستی و کیان جامعه اسلامی در مقابل تجاوزات و هجومهای بیگانگان تنها با تشکیل حکومت و سازمان سیاسی و نظامی و اعمال رهبری سیاسی و نظامی امکان پذیر است. پس از آنجا که دفاع از تمامیت ارضی مسلمین واجب عقلی و شرعی است.

وسیله انجام این واجب تشکیل حکومت در هر زمان و مکان حتی عصر غیبت است. از این رو امام خمینی می گوید:

«اکنون که دوران غیبت امام (علیه السلام) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمداد پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید، عقل هم به ما حکم می کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید برای همیشه در برابر اشخاصی که می خواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید، برای جلوگیری تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امر به خودی خود صورت می گیرد، باید حکومت تشکیل داد.»15

امام خمینی همچنین این مسئله را در نظر دارند که در زمان غیبت حضرت صاحب، فرد مشخصی برای اداره امور و تشکیل حکومت از سوی خدا و حتی ائمه معرفی نشده است، که این مسئله نشان می دهد با توجه به ضرورت تشکیل حکومت در این زمان، به حکم عقل و شرع، این امر به عهده علمای دینی و فقهای زمان است تا با اقدام به تشکیل حکومت زمینه اجرای احکام اسلامی و حراست از کیان سرزمین های اسلامی فراهم گردد. تأکید استدلالی در این مسئله بر آن است که همان خاصیتی که امر حکومت در زمان حضرت رسول و حضرت علی داشت عیناً در زمان دیگر ائمه و حتی در عصر غیبت دارد و از این جهت فرقی میانشان وجود ندارد.

امام خمینی درباره دخالت در امور سیاسی و اجتماعی مسلمین تا آنجا تأکید دارند که حتی شرکت در اداره جامعه تحت لوای حکومت غیرعادل را برای کمک به مردم مستضعف جایز و روا می داند که این امر حتی در زمان ائمه مرسوم و مورد تأیید آنها بوده است. به گفته ایشان:

«در همان تشکیلات خانمانسوز دیکتاتوری هم اگر کسی وارد شود برای جلوگیری از فسادها و برای اصلاح حال کشور و توده خوب است. بلکه گاهی هم واجب می شود.»16

امام خمینی در نهایت بین جهاد و دفاع در زمان غیبت امام زمان تفکیک قایل می شود، او دفاع را در هر شرایطی، حق مسلم هر فرد و جامعه می داند که برای انجام آن نیازی به اذن امام زمان هم نیست. زیرا دفاع از حقوق اولیه و مسلم انسانهاست، در حالیکه جهاد، بالاخص اگر برای کشورگیری یا فتح سرزمینهای جدید به منظور دعوت آنها به اسلام باشد تنها در زمان تشکیل دولت امام زمان و به اذن او امکان پذیر و مشروع است.

و اگر کسی بدون اذن امام معصوم شخصاً دست به چنین کاری زند فعل و عمل او باطل و حرام است. از این رو بر اساس نظر امام خمینی می توان گفت دفاع که همان حفظ کیان و هستی مسلمین است امری عقلی و مسلم است که شرع اسلام هم بر آن تأکید فراوانی دارد و لذا ادعای کسانی که طرفدار تعطیل امر دفاع در زمان غیبت هستند، ادعایی باطل است که احتمالاً ناشی از رخوت و سستی در ایمان و حمیت آنهاست که باعث توجیه وجود و گسترش ظلم نیز می شود.

امام خمینی در خصوص دفاع، که او آن را قسم دوم از جنگ اسلامی می داند، می گوید:

«اما قسم دوم از جنگ اسلامی که به نام دفاع اسم برده شده و آن جنگیدن برای حفظ استقلال و دفاع در مقابل اجانب است، به هیچ وجه مشروط به وجود امام یا نایب امام نیست و کسی از مجتهدین نگفته که دفاع را باید با امام یا جانشین آن کرد، بلکه بر تمام افراد توده واجب است به حکم اسلام، از کشور اسلامی محافظت کنند و استقلال آن را پابرجا نمایند.»17

امام خمینی این نظر خود را با اشاره به آیاتی از قرآن مورد تأکید بیشتر قرار می دهد، آیاتی چون: «و قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه»18و آیه «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم».19

در اندیشه امام خمینی جریان نبوت و امامت یک جریان واحد است که تحقق کامل آن در زندگی مسلمین، ضامن سعادت دنیایی و آخرتی آنها خواهد بود. در این میان امامت ائمه، بالاخص حضرت ولی عصر در زمان حاضر، دارای ویژگی خاص است.

زیرا او در عین حال که تداوم گر رسالت انبیا در شکل امامت در زمانه کنونی است، آخرین حجت خدا بر روی زمین، انسان کامل خدا و صاحب ولایت مطلقه الهی است که بر باطن امور عالم، بالاخص دینداران خود اشراف دارد، و ما از حضور مستقیم و بهره مندی از فیض حضوری آن حضرت محروم هستیم.

از این رو در درجه اول شخصیت والای ایشان برای جهان، بالاخص شیعیان امامیه، که او را منجی واقعی بشریت در آخرالزمان می دانند برجستگی خاص دارد. از ویژگیهای شخصیتی ایشان، انسان کامل، خاتم ولایت، وارث انبیاء و اولیاء، حجت الهی حق بر روی زمین و نیز صاحب ولایت مطلقه الهی بودن است که چشم امید همه ما به او دوخته شده است و همه می دانیم که تحقق وعده الهی برای حاکمیت مستضعفان بر کره زمین توسط او محقق خواهد شد.

امام خمینی بعنوان یک رهبر و فقیه دینی که خود سالها برای احیاء ارزش های دینی اسلامی به وسیله تشکیل حکومت اسلامی مبارزه کرده و در نهایت موفق به این امر شده، خود را منتظر بی قرار ظهور آن حضرت و تحقق عدالت جهان گستر او می داند و بر آن است که انقلاب اسلامی و حاکمیت ناشی از آن تنها یک مقدمه و زمینه کوچکی برای بروز دولت کریمه حضرت صاحب است.

به بیان دیگر، حاکمیت ما یک حاکمیت منتظر است اما در عین حال، امام خمینی به شدت با انتظار منفعلانه مخالف است و آن را در تضاد با عقل و شرع اسلام می داند، زیرا صرف دعا برای ظهور حضرت، بهترین راه برای توجیه سستی ایمان ها و گسترش ظلم و فساد در جهان و عملکرد ظالمان است که به شدت مورد نظر آنها می باشد.

از این رو امام خمینی قایل به انتظار فعالانه می باشد یعنی منتظر واقعی حضرت صاحب کسی است که با تمام توان برای اجرای احکام اسلام، تحقق عدالت در همه ابعاد آن، دفاع از هستی مسلمانان و تحقق دیگر اهداف دین اسلام مبارزه نماید، که این عین انتظار و موردنظر خدا و رسول و صاحب الزمان است. لذا امام خمینی قایل به تشکیل حکومت در زمان غیبت برای تحقق موارد فوق می باشد که این باعث انسجام جامعه دینی و جلوگیری از تعدی به مسلمانان می شود و مانع از تحریف حقیقت مهدویت است.

منبع: حوزه

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

پی نوشتها:

1. صحیفه امام، همان، ج 12، ص 1ـ480.

2. اصول کافی، ج 1، ص 525.

3. صحیفه امام، همان، ج 15، ص 62.

4. صحیفه امام، ج 18، ص 269.

5. صحیفه امام، ج 21، ص 14 ـ 13.

6. همان.

7. وسایل الشیعه، ج 11، ص 559، کتاب الامر بالمعروف، حدیث 1.

8. صحیفه امام، ج 17، ص 534 و ج 21، ص 14.

9. صحیفه امام، ج 21، ص 447 و امام خمینی، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1373، ص 58.

10. صحیفه امام، ج 21، ص 14.

11. همان، ص 16ـ15.

12. امام خمینی، کتاب البیع، همان، ج 2، ص 2ـ 461.

13. امام خمینی، ولایت فقیه، همان، ص 32ـ31.

14. همان، ص 15.

15. همان، ص 39.

16. امام خمینی، کشف الاسرار، همان، ص 331ـ227.

17. همان.

18. آیه 36، سوره توبه.

19. آیه 190، سوره بقره.

امام خمینی ضمن اینکه خود را یک منتظر و پیرو واقعی حضرت صاحب الزمان می داند با تلقی منحرفانه درباره انتظار به شدت مخالفت می کند

از دیدگاه امام خمینی، حضرت مهدی(عج) انسان کاملی است که صاحب ولایت مطلقه الهی، تداوم بخش رسالت انبیاء، حجت حق بر روی زمین و نیز صاحب ولایت باطنی بر بندگان می باشد

اگر انسان کامل عالم را ترک کند، امر به عالم آخرت انتقال می یابد و عالم از کمالات خالی می گردد

در نظر امام، تجلی تام حقیقت اسم اعظم بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او بوده است زیرا تنها آنها انسانهای کاملی بوده و هستند

«حقیقت خلافت و ولایت، ظهور الوهیت است و آن اصل وجود و کمال آن است»

«همان طور که رسول اکرم به حسب واقع حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی همان طور حاکم بر جمیع موجودات است، آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت، آن خاتم ولایت کلی بالاصاله است و این خاتم ولایت کلی به تبعیت است»

«باید امامت که معنی اش تعیین نگهبان از برای دین است در دین اسلام مسلم و ثابت باشد و اگر قانونگذار اسلام یک خردمند عادل هم بود باید تکلیف دینداران را پس از خود معین کند»

در دید امام خمینی رسالت انبیاء برای تحقق عدالت واقعی در جهان تنها با قیام حضرت مهدی کامل می شود

امام خمینی، ظهور انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در ایران و امکان آن در سایر نقاط جهان را مقدمه ای برای انقلاب جهانی حضرت مهدی و تشکیل دولت فراگیر او می داند

از نظر امام خمینی، انتظار واقعی برای ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) تلاش مجدانه برای برقراری عدالت و ریشه کنی ظلم در هر زمان و مکان با امید به آمدن آن حضرت است

ضرورت تحقق ولایت ائمه(ع) در دوران غیبت، تشکیل حکومت از سوی علما و فقهای دینی است

از نظر امام خمینی، تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت باعث انسجام جامعه دینی و جلوگیری از تعدی به مسلمانان و مانع از تحریف حقیقت مهدویت است.


آنچه در امر تربیت مهم و اساسی است ارائه شیوه های اطمینان بخش تربیتی است که ضمن در برداشتن همه ابعاد زندگی انسان او را به سعادت حقیقی که همان مقام قرب الهی است نائل گرداند و بی شک چنین شیوه های تربیتی جز از سیره قولی و عملی اسوه های راستین دین یعنی معصومین(علیهم السلام) میسر نیست.

بدین جهت ضروری می نماید که زندگانی معصومین(علیهم السلام) را بطور کامل و دقیق از منظرتربیت نگریست و از خلال سیره رفتاری و گفتاری آنها تربیت صحیح را عرضه نمود.

دراین مقاله تلاش بر آن است که گوشه هایی از سیره امام کاظم(ع) در تربیت فرزندان را هر چند ناقص به تصویر بکشانیم.

گام نخست در تربیت

از ویژگیهای انحصاری اسلام نگاه عمیق و ریشه ای به امر تربیت است، از دیدگاه اسلام زمینه های تربیت را نه از لحظه تولد که از مدتها قبل بایدفراهم نمود، از بزرگترین اهداف ازدواج تربیت فرزندان صالح و شایسته است،ازدواج تنها یافتن شریک در زندگی مشترک و پیوند ساده میان زن و مرد نیست بلکه مرد باید مادری شایسته و زن پدری لایق برای فرزندان آینده خود برگزیند امام کاظم(ع) فرموده است: ... واختاروا لنطفکم ... برای نطفه های خود انتخاب کنید[مادران شایسته ای برای فرزندان آینده تان برگزینید] و نیز آن حضرت ویژگیهایی را برای انتخاب همسر فرمود که رعایت آنها شرط موفقیت در زندگی آینده است، برخی از این معیارها عبارتند از:

صالح بودن

آن حضرت از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود: خداوندفایده ای بهتر از همسر صالحه به انسان نداده تا وقتی او را می بیند خوشحال گرددو هر گاه شوهر خارج از منزل است خود و مال شوهر را حفظ نماید.

همچنین آن حضرت دعایی را به اصحاب تعلیم دادند که از خداوند طلب همسر صالح و مهربان کنند«اللهم ارزقنی زوجه صالحه ودودا ...» و سفارش کردند که این دعا را بعد ازنماز و قرائت سوره فاتحه و یس بخوانند.

کفو بودن

همشان بودن والدین، در تربیت اولاد نقش بسزایی دارد، چنانچه والدین از نظر سطح سواد و فرهنگ و مسائل اخلاقی و اعتقادی به هم نزدیک نباشند دچار تضاد و ناهماهنگی در تربیت خواهند شدو تربیت مطلوب حاصل نخواهد گشت.

امام کاظم(ع) در حدیثی می فرماید: وانکحواالاکفاء ... با همسرانی که همسطح و کفو شما باشند ازدواج کنید ...

عاطفه همسر

فرزند بیش از هر چیز بویژه در دوران کودکی نیاز به محبت دارد، با محبت بودن همسر از دو جهت اهمیت دارد از طرفی کانون خانواده را صفای بیشتر می بخشد و باعث نیرو و توان بیشتر مدیر خانواده یعنی شوهر می گردد و از طرف دیگر فرزندان تشنه محبت، خود را از چشمه زلال محبت سیراب و روان آنها را طراوت می بخشد.

امام کاظم(ع) در دعایی که به اصحاب تعلیم دادند طلب همسر ودود و باعاطفه زیاد را ازخداوند، سفارش نمودند.

عفاف و پاکدامنی همسر

عفاف و پاکدامنی از معیارهای ضروری انتخاب همسر است; زیرا فرزندان طیب و پاکیزه از دامان مادران پاکدامن وبا عفت پرورش خواهند یافت.

امام کاظم(ع) از رسول خدا(ص) نقل می کند که فرمود: با زنان فلان طایفه ازدواج کنید زیرا آنها با عفت هستند و زنان آنان نیز با عفتند و با زنان فلان طایفه ازدواج نکنید زیرا آنان با عفت نیستند و زنانشان نیز با عفت نخواهند بود ونیز علی بن جعفر می گوید از برادرم سؤال کردم آیا استفاده از شیر زنی که از راه زنا بچه زاییده صلاح هست؟

فرمود: استفاده از شیر او و شیر دختر او که از زنا متولد شده صلاح نیست.

اولین نیکی به فرزند

موسی بن بکر از امام کاظم(ع) نقل می کند که فرمود: اولین کارنیک پدر برای فرزند این است که نام نیکو برایش انتخاب نماید. در حدیث دیگری آن حضرت برخی از اسامی نیکو را ذکر می نماید.

سلیمان جعفری می گوید از حضرت کاظم(ع) شنیدم که فرمود: خانه ای که یکی از اسمهای محمد، احمد، علی، حسن، حسین،جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمی شود.

اهمیت نام نیکو بدان حد است که گاهی حضرت از نامهای ناپسند نهی می فرمود و حتی در کودکی نسبت به آن حساس بود: یعقوب سراج نقل می کند که بر حضرت ابی عبدالله (امام صادق) (ع) واردشدم در حالیکه بر بالین فرزندش (امام کاظم(ع » ایستاده بود و موسی(ع) درگاهواره جای داشت و حضرت با او نجوی می کرد و آهسته سخنانی می گفت آنقدر تامل کردم تا سخنانش با فرزند تمام شد،

آنگاه فرمود: نزدیک بیا و سلام کن، رفتم وسلام کردم، آن طفل با بیانی فصیح و روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نام دخترت را که دیروز [حمیراء] نام نهاده ای تغییر بده، به درستی این نامی است که خداوند را به غضب می آورد،

آنگاه حضرت صادق(ع) به من فرمود: زود برو و آنچه موسی(ع) گفت عمل کن تا کامیاب شوی، سپس من نام دخترم را ازحمیراء تغییر دادم.

سیره عملی امام کاظم(ع) گواه صادقی بر اهمیت نام نیکوبرای فرزندان است، آن حضرت با کثرت فرزندان برای آنها نام نیکو برگزید و حتی در مواردی اسامی مشترک انتخاب نموده و با پسوند اکبر، کبری، وسطی و صغری آنهارا از هم جدا می کرد.

کودک و وابستگی به والدین

پیوند عاطفی والدین و فرزندان از نشانه های خداوند است; پیوند ناگسستنی وبی شائبه ای که بر اساس محبت است نه نیاز و منفعت. توجه به وابستگی کودک چنان مهم است که حتی در محافل نباید میان پدر و فرزند که کنار هم نشسته اند، فاصله انداخت.

امام کاظم(ع) می فرماید:

رسول خدا(ص) از فاصله انداختن بین پدر و فرزند نهی فرمود. (1)

وفا به وعده

وفای به وعده، حتی در برابر کفار، از صفات پسندیده و مورد توجه پیشوایان دین است.  امام کاظم(ع) فرمود: اذا وعدتم الصبیان وفوا لهم ...; هنگامی که به فرزندانتان وعده دادید، وفا کنید; همانا کودکان چنان می پندارند که شما به آنها روزی می دهید. خداوند متعال به خاطر هیچ چیزی به اندازه زنان و کودکان خشمگین نمی شود. (2)

کودکان و نماز

نماز ستون دین و سرچشمه همه نیکی هاست.

هرچند این امر مهم همزمان با سن تکلیف بر انسان واجب می شود; اما هر چه زودترفرزندان با آن آشنا گردند، سریعتر تحت الطاف الهی قرار می گیرند و شتابانتردر راه کسب فضایل اخلاقی گام خواهند گذاشت.

انسانی که از کودکی با نماز آشنا و مانوس شود، زودتر شیرینی عبادت و ارتباطبا پروردگار را می چشد و دیگر هرگز ذائقه دلش طعم تلخ گناه را نمی پسندد. ازبعد اجتماعی نیز نماز، نوجوان را به جماعت نیک رفتاران و پسندیدگان پیوندمی دهد و از فرو رفتن در گرداب آشنایی با آلودگان و تبهکاران بازمی دارد. نمازدر نوجوانی و قبل از تکلیف، تجربه ای شیرین و جذاب است، هنگام تکلیف، احساس سختی فرایض را از انسان دور می سازد. بدین جهت ائمه علیهم السلام فرزندان خود را، قبل از سن تکلیف، با نماز آشنا می ساختند. امام کاظم(ع) فرمود: مرواصبیانکم بالصلاه اذا کانوا سبع سنین ...; هنگامی که فرزندانتان به سن هفت سالگی رسیدند، آنها را به نماز فرمان دهید. (3)

فرزندان و بستر استراحت

اسلام به پیشگیری از گناه اهمیت بسیار می دهدو برای از بین بردن زمینه های گناه تاکید می کند. رعایت حجاب، پرهیزاز اختلاط زنان و مردان، کراهت سخن گفتن بسیار با نامحرمان و ... از همین باب است. جدا کردن بستر فرزندان در آستانه سن تمیز نیز بخشی از برنامه پیشگیری از گناهان است. امام کاظم(ع) فرمود: ... هنگامی که فرزندانتان به ده سالگی رسیدند، بسترشان را از هم جدا کنید. (4)

فرزندان و مسوولیت

مسوولیت دادن به فرزندان از روشهای مؤثر تربیتی است. مسوولیت، اگر متناسب با توان کودکان باشد و در انجام دادن آن یاری شوند، اعتماد به نفسشان را تقویت می کند و آنان را برای پذیرش و به انجام رساندن مسوولیتهای بزرگتر آماده می سازد علاوه براین، کودکان احساس می کنند که والدین برای آنها احترام قایلند و آنها راناتوان نمی انگارند.

سلیمان جعفری می گوید: هنگامی که یکی از فرزندان امام کاظم(ع)در بستر مرگ بود، حضرت به فرزندش قاسم فرمود: بر بالین برادرت سوره صافات بخوان. قاسم قرائت سوره صافات را شروع کرد و چون به آیه «اهم اشد خلقا ام من خلقناه ...; رسید، برادرش وفات یافت ...» (5)

آن حضرت همچنین، همزمان باوصی اصلی قرار دادن حضرت رضا(ع) سه تن از فرزندانش (عباس، اسماعیل و احمد)را در مسوولیت وصایت با امام هشتم(ع) همراه ساخت.

ناآرامی کودکان

امام کاظم فرمود: تستحب عرامه (6) الصبی فی صغره لیکون حلیما فی کبره; ... ما ینبعی ان یکون الا هکذا; سزاوار است فرزند در کودکی شلوغ و پرتحرک باشد تا در بزرگی صبور و بردبار شود; ... و جز این روانیست. (7)

تفاوت آری، تبعیض هرگز

تبعیض و تفاوت دو واژه نزدیک، ولی متفاوت است. تبعیض بدین معناست که در میان افراد همپایه و همسان بی دلیل فرد یاافرادی را برتر به شمار آوریم; ولی تفاوت عبارت است از برتری شایستگان. درسیره تربیتی امام کاظم(ع) تبعیض ممنوع و تفاوت مجاز شمرده شده است. تبعیض میان فرزندان بذر کینه و اختلاف و بدبینی به والدین را در دل کودکان می پراکند. امام کاظم(ع) از پدرانش چنین نقل می کند: مردی یکی از دو فرزندش بوسید و دیگری را رها کرد. رسول خدا(ص) [با ناراحتی] فرمود: چرا بین آن ها به مساوات رفتار نمی کنی؟ (8)

تفاوت اگر بجا و منطقی باشد، موجب پیشرفت فرزندان می شود; زیرا حس رقابت سالم را در آنها تقویت می کند. امام کاظم(ع) در مواردی میان فرزندانش تفاوت قایل می شد. رفاعه از حضرت موسی بن جعفر(ع) پرسید: ای فرزند رسول الله، مردی چند پسر دارد; آیا برتر شمردن یکی بر دیگران، درست است؟

امام(ع) پاسخ داد: نعم، لا باءس; قد کان ابی(ع) یفضلنی علی عبدالله;بلی، مانعی ندارد; زیرا پدرم [حضرت صادق(ع)] مرا بر عبدالله، برادر بزرگترم ترجیح می داد. (9)

حضرت رضا(ع) نیز فرمود: پدر بزرگوارم اسماعیل را، با آنکه از عباس کوچکتر بود، در تولیت صدقه اموال بر عباس مقدم داشت. (10)

شیخ مفیدمی نویسد: «احمد بن موسی شخصی بخشنده، بزرگوار و با ورع بود، امام کاظم(ع) اورا دوست می داشت، بر دیگران مقدم می شمرد و مزرعه خود را به او بخشید.» (11)

تفاوت نهادن میان فرزندان امری بسیار ظریف و حساس است و نیاز به کمال دقت وظرافت دارد; زیرا ممکن است فرزندان آن را تبعیض پندارند. پس والدین باید:

1 هنگام تفاوت نهادن میان فرزندان، به گونه ای رفتار کنند که کسی آن راتبعیض به شمار نیاورد;

2 دقت کنند که سبب برتری فرزندی که برتر می شمارند،کاملا آشکار باشد;

3 در صورت امکان، امتیاز فرزند برتر را، با عباراتی سازنده، بیان کنند.

امام هفتم(ع) در مواردی حضرت رضا(ع) را بر دیگران ترجیح می داد، او را الگوی دیگر فرزندان معرفی می کرد و وجه برتری اش را آشکارمی ساخت.

اسحاق بن موسی(ع) می گوید: امام کاظم(ع) به فرزندانش می فرمود:

برادرتان علی(ع) دانشمند آل محمد(ص) است، در باره دینتان از او بپرسید وآنچه بیان می کند، به خاطر بسپارید.

همانا ابوجعفر(ع) به من فرمود: دانشمند آل محمد در شمار فرزندان تو خواهد بود. کاش وی را درک می کردم. بی تردید او همنام امیرمومنان [علی] است. (12)

موقعیت اجتماعی فرزندان

امام کاظم(ع) فرمود:

شخصی [با فرزندش] خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، حق این فرزند برمن کدام است؟

حضرت فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کن، او را ادب بیاموز و در موقعیتی نیک قرار ده.[جایگاه اجتماعی مناسب برایش فراهم ساز] (13)

در حدیث دیگری می فرماید: شخصی همراه فرزندش خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: یا رسول الله، من به فرزندم نوشتن آموختم، او را به چه کاری گمارم؟

حضرت فرمود: او را به کاری که خشنودی خداوند در آن است بگمار و از پنج شغل بازدار: سیائی، صائغی، قصابی، حناطی و نحاسی.

مرد پرسید: سیاء کیست؟

فرمود: کسی که کفن می فروشد و برای امتم آرزوی مرگ می کند. همانا نوزاد امت من، نزد من از آنچه خورشید بر آن می تابد، محبوب تر است. صائغ کسی است که درپی زیان (14) امت من است; قصاب ذبح می کند تا آنکه رحمت از قلبش می رود; حناط کسی است که غذا را  احتکار می کند، همانا اگر خداوند محتکر را در حال دزدی مشاهده کند، بهتر است از اینکه او را چهل روز در حال احتکار ببیند; اما نحاس[برده فروش] جبرئیل نزدم آمد و فرمود:

ای محمد، بدترین امت کسانی اند که مردم را می فروشند.

والدین و موعظه فرزندان

هرچند روش غیر مستقیم و زبان عمل از زبان گفتارنافذتر است و معصومان(علیهم السلام) بیش از آنچه می گفتند با کردار خود، مردم را ارشاد می کردند; ولی پند مستقیم نیز در سیره آنها بسیار مشاهده می شود.

امام کاظم(ع) بعضی از فرزندانش را چنین اندرز می دهد: فرزندم! بپرهیز ازاینکه خداوند تو را در گناهی که از آن نهی ات کرده، ببیند; بپرهیز از اینکه پروردگار تو را از اطاعتی که بدان فرمانت داده، دور مشاهده کند. بر تو باد به تلاش و کوشش. هرگز خود را از کوتاهی در عبادت خداوند تهی مشمار; زیراخداوند چنان که شایسته است عبادت نمی شود; و از مزاح بپرهیز که نور ایمانت رامی برد و تو را سبک می سازد; و از اندوه و کسالت دور باش، که از بهره دنیا وآخرتت جلوگیری می کنند.» (15)

مسافرت خانوادگی

مسافرتهای خانوادگی می توانداثر تربیتی داشته باشد; زیرا:

1. باعث نشاط و شادابی اعضای خانواده می شود;

2. سبب استمرار نظارت پدر، که در حیات تربیتی فرزندان ضروری است، می گردد;این امر، بویژه امروزه که پدران به سبب مشاغل زیاد در خانه کمتر حضور دارند.بسیار مهم است.

3. زمینه بروز استعدادها و شناخت نقاط ضعف و قوت کودکان را فراهم می آورد;

4.میدان مناسبی برای تجلی اخلاق اجتماعی و تمرین صفات پسندیده ای چون همکاری،تعاون، نوعدوستی، ایثار و گذشت به شمار می آید;

5. چنانچه سفر، زیارتی باشدسبب تحکیم اعتقادات و توجه به معنویات می شود.

علی بن جعفر، برادر امام کاظم(ع) می گوید: چهار مرتبه در رکاب حضرت کاظم(ع)بودم و حضرت همراه خانواده اش سمت حج راه می سپرد. این سفرها گاه 26 روز،زمانی 24 روز و گاه 21 روز به درازا می کشید. (16)

تربیت از تولد تا مرگ

امام(ع) هنگام تولد فرزندش رضا(ع) کلمات زیبای اذان و اقامه را در گوشش زمزمه فرمود و روان نورسیده خود را با آوای توحید صفا بخشید. نجمه مادر حضرت رضا(ع) می گوید: هنگامی که وضع حمل کردم پسرم [علی بن موسی] دستهایش را برزمین قرار داده، سر را سمت آسمان بلند کرد و لبهایش را حرکت داد، گویا سخن می گفت. پدرش موسی بن جعفر(ع) بر من وارد شد و فرمود: ای نجمه، کرامت پروردگارت گوارایت باد. آنگاه نوزاد را، که در لباس سفید پیچیده بودم، به حضرت دادم.

امام(ع) در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت; آب فرات خواست، کامش رابا آب فرات آشنا ساخت; سپس او را به من داد و فرمود: بگیرش که بقیه الله درروی زمین است. (17) حضرت حتی در لحظات پایانی عمرش نیز به تربیت فرزندانش می اندیشید. آن بزرگوار در وصیت نامه اش نکات تربیتی مهمی به یادگار نهاده،می فرماید: ... در باره صدقات و اموال و فرزندان وصیت می کنم ابراهیم و عباس واسماعیل و ام احمد و علی را، بویژه در امر زنان; و پسرم علی(ع) در امر آنهامختار است نه پسران دیگرم.

همچنین در صدقه و ثلث پدرم و درباره اهل بیتم اواختیار دارد ... من دارای اموالی هستم که صدقه قرار داده ام; فرزندم علی بدان آگاه و راست گفتار است و باید بدین وصیت عمل کند. و اگر از برخی از فرزندانم به عنوان وصی نام بردم، برای احترامشان بوده تا در اجرای وصیت شرکت کنند.

فرزندان و همسرانم هر یک در همان خانه ای که هستند، اقامت و با مقداری ثابت از صدقات معین زندگی کنند ...

هیچ یک از فرزندانم حق شوهردادن دخترانم را ندارند، مگر به فرمان رضا(ع).

اگر رضا ناخشنود بود و کسی بدین کار اقدام کرد، با خداوند و رسول و ولی اش مخالفت کرده، در مقام جنگ با حق برآمده است. اگر فرزندم رضا صلاح دانست، آنهارا شوهر می دهد و اگر نخواست نگه می دارد. (18)

 

منبع: حوزه


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

پی نوشت ها:

1 الکافی، ج 6، ص 50.

2 مستدرک الوسائل، ج 3، ص 558.

3 همان.

4 حیاه الامام موسی بن جعفر(ع)، ج 2، ص 430.

5 صبی عارم: بین العرام بالضم ای شرس (مجمع البحرین، ج 6، ص 113) و الشرس هو السیی ء الخلق، بین الشرس (همان، ج 4، ص 78); عرم عرامه: اشتد و خرج عن الحد (المنجد) در برخی کتب عرامه را تحمل سختی و مشقت کودک معنا کرده اند که به نظر می رسد صحیح نباشد.

6 الکافی، ج 6، ص 51.

7 مسند امام کاظم(ع)، ج 1، ص 481.

8 همان، ج 3، ص 7.

9 عیون اخبار الرضا(ع)، ص 27.

10 الارشاد، ج 2، ص 244.

11 کشف الغمه، ج 3، ص 107.

12 الکافی، ج 6، ص 48.

13 در نسخه تهذیب و استبصار «دین » امتی ذکر شده. (تهذیب، ج 6، ص 362 واستبصار، ج 3،ص 96)

14 مسند امام کاظم(ع)، ج 2، ص 391.

15 تحف العقول، ص 306.

16 بحار، ج 48، ص 100.

17 عیون اخبار الرضا، ص 1716.

18 بحار، ج 48، ص 276 280.

بسم الله الرحمن الرحیم




مدتی قبل در مورد انتخاب اصلح در جامعه ی اسلامی که یک امر واجبی هست ، کتیبه ای گذاشتیم. آن کتیبه حاوی سخنرانی استاد گرانقدر ، جناب ازغدی بود.این لینک

همان طور که فرموده اند ، اسلام به ما اجازه نمی دهد که به دلایل غیر الهی به شخصی رای بدهیم و با به تعبیری با او بیعت کنیم. این شخص باید ملاک های قرآنی داشته باشه تا بتونه به جامعه ی اسلامی خدمت کنه.

برای انتخاب اصلح ترین ، باید مطالعه کرد . این پیوند هایی که در زیر می بینید ، تارنماهای کاندید های محترم ریاست جمهوری دوره ی یازدهم می باشند.

به امید خدا انتخاباتی پرشور ، و به معنای واقعی کلمه حماسه ی سیاسی داشته باشیم.

اما در پایان دو لینک مربوط به تارنمای جنبش الهی مصاف تقدیم شما میشه که سخنرانی استاد رائفی پور در مورد یک رئیس جمهور در نگاه علوی هست.

مولای متقیان ، امیر مومنان امام علی (علیه السلام ) در مورد غفلت و رابطه ی آن با بصیرت می فرمایند : « غفلت پیوسته ، بصیرت را کور گرداند. » ( شرح غررالحکم ، ج 4، ص 22. )

و همچنین می فرمایند :« اگر دیده بصیرت کور باشد نگریستن چشم سودى نمى دهد.  » (غرر الحکم : 9972. )

انشاالله بدون غفلت و با بصیرت روز 24 خرداد ماه 92 حماسه ای سیاسی را رقم می زنیم و باز هم انشاالله با انتخاب اصلح ترین ، حماسه ای اقتصادی رقم خواهد خورد.

دوستان لازم به یادآوری و تذکر هستش که شکر خدا بده با مطالعات نسبتا خوبی که کردم (علارقم وقت کمم) تا حدود نزدید به اتفاق کاندید ای مورد نظرم رو انتخاب کردم ، اما این جا برای این که حق کاندید محترمی و یا علاقه مندان به ایشان ضایع نشه ، پیوند هاشون به ترتیب حروف الفبای نام خانوادگیشون مرتب شده.

تارنمای جناب آقای سعید جلیلی

تارنمای جناب آقای محسن رضایی

تارنمای جناب آقای حسن روحانی

تارنمای جناب آقای حداد عادل

تارنمای جناب آقای  محمد رضا عارف

تارنمای جناب آقای محمد غرضی

تارنمای جناب آقای محمد باقر قالیباف

تارنمای جناب آقای علی اکبر ولایتی

اما سخنرانی استاد عزیز و بزرگوار جناب استاد رائفی پور در مورد رئیس جمهور علوی که در مشهد برگزار شد:

1- شب اول : رئیس جمهور علوی1

2- شب دوم : رئیس جمهور علوی2

لطفا هر دوسخنرانی رو بدقت گوش کنید . چراکه مثل همیشه دارای نکات مهم و همچنین نکات ریزی هستش. شناسایی برخی فتنه ها هم در این دو سخنرانی جا گرفته که برداشت های خودتون می تونه با این گونه فتنه ها مقابله بکنه.(تا گوش نکنید متوجه عرایض بنده نخواهید شد!)

جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلواتی هدیه نمایید...

پیروز و موفق و سربلند باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چند وقت پیش یکی از عزیزن از صدا و سیما آمد و از مراسم تشرف  بزرگواری در موسسه گزارشی تهییه کرد.

با خبر شدم که آن را منتشر کرده است ، گزارش ایشان بهانه ای شد برای من تا اندکی نجوا کنم با در دانه، بانوی  آفرینش فاطمه مطهره سلام الله علیها:

مادر جان شرمنده ام که زمان میان من و علی فاصله انداخت تا نباشم و بشود آنچه شد،

گویا قضای الهی بر این مقدر بود که با این زمانه ی  پر فریب و دائم بر مدار ناهنجار ، همجوار باشم همان که آخر الزمانش خوانده اند.

شرم دارم بگویم روزگار سخت می گذرد وقتی به یاد می آورم  که چه روزگاری بر شما  گذشته است.

بیم دارم گلایه کنم عده ای استخوان در گلویم شده اند  وقتی ندای " فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجا" مولایمان علی در زمان پژواک می کند.

مگر می شود از سختی ها و اذیت های نا رفیقان  گلایه کرد وقتی بدانی روزگاری نیز همچون عاشورا گذشته است  که چه نیکو سرود:

 "لا یوم کیومک یا ابا عبد الله"

مادر جان نیک می دانم حسابشان با توست و ای کاش آنها هم می دانستند .

بی بی جان می خواستم بگویم : این اندک ناقابل را از من بپذیر

اما شرمنده شدم وقتی به یاد آوردم آن هنگامه عظیم را آنگاه که زینبت بدن پاره پاره حسین را به دست گرفت و فرمود :

"الهم تقبل منی هذا القلیل"

نمی دانم چه باید بگویم اما بی بی جان همین اندک  از دست ما بر می آید.

برگ سبزی است تحفه درویش                   چه کند بی نوا ندارد بیش

 امید وارم ثانیه ای بر لبان مبارکتان گل لبخند را جاری کند که شگفت معجزه ای است لبخند شما ...

و از محضر مبارکتان مسئلت دارم  که امر فرمایید فرزند برو مندتان دست پدری بر سر این یتیم بکشد که کشت این انتظار ما را...



دختری از هندوستان کوچک وماجرای یازده تشرف + صوت



به امید ظهور مولی و سرو رمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است.